آینازی

و امــــــــــا ده خـــــــرداد روزی که آینــــــــازی اومـــــــد تو بغلـــــــــــم

1390/2/7 2:45
نویسنده : مامی
237 بازدید
اشتراک گذاری

  شب قبل از عمل منو بستری کردن که فرداش صبح زود عمل بشم..وااااااای شب تا صبح خواب به چشام نیومد مامانی، هم می ترسیدم هم از اینکه فردا میومدی پیشم خوشحال بودم..ساعت نه رفتم اتاق عمل بعد از اینکه بیهوش شدم دیگه چیزی یادم نمیاااااااااااد تا وقتی که به هوش اومدم ازدرد به خودم مییچیدم ولی با این حال فقط گفتم نی نیمو میخوام،دیه عزیزت تورو داد دستم واااااای نمیدونی مامانی چه حالی داشتم وقتی دیدمت خوشگلم..گرفتمت تو بغلم و بوووووووووسیدمت  ..خوشگل مامانی..

مشخصات نی نی نازم موقع تولد:

وزن:۲۹۵

قد:۴۵

رنگ صورت:سرخ وسفید

رنگ چشم:خاکستری

دکتر زایمان:ژیلا پورملا

بیمارستان17:شهریور برازجان

خیلیم کوشولو بودی خوشگلم...فرداش قرار بود مرخص شیم ولی چون یه کم زردی رفتیم بخشه اطفال تا3روز اونجا بدمیم به خاطر زردی و ازمایش کاشت ادرار و یه چکاپ کامل ازت...روز سه روزه بابایی اومد دنبالمون اومدیم خونه اقا جونت.

 

شکلکهای متحرک برای زیباسازی وبلاگ شماتـــــولـــــــدت مبـــــــــارک دختـــــــــرمشکلکهای متحرک برای زیباسازی وبلاگ شما

  

اینم یه عکسه خوشگل از کف  پای کوشولوت که تویه مرکب زده بودنش

 

نامــــــــــــگذاری آیــــــــــــــــنازی:این اسمه نازو که ایشالا وقتی بزرگ شدی بپسندی عزیزم عزیزجون مامان بابایی اول انتخاب کرد منو بابا هم پسندیدیم البته تا وقتی دنیا اومدی همینجور مونده بودیم چی بزاریم هر روز دنبال اسم بودیم ولی دیدیم ایناز از همه سرتره ایشالله که بپسندی عزیزم...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آینازی می باشد