دوران یــــــــک مـــــــاهگــــــــــی
تا یک ماهگی خونه آفاجونت موندیم تا هر دومون خوب جون بگیریم.خیلی اذیت میکردی شبا تا صبح بیدار بودی و از دلدرد گریه میکردی.تو خواب یا اخم میکردی یا میخندیدی ولی بیشتر میخندیدی.منم کیف میکردم.تا یک ماهگی یه کم تپلی شدی دیگه اومدیم خونه خودمون.بابایی عاشقت بود یه لحظه ازت جدا نمیشد صبحه که میرفت سرکار تا ظهر که بیاد۱۰۰بار زنگ میزد حالتو میپرسید.. اینم چند عکس در یک ماهگی ...
نویسنده :
مامی
21:55